رویکرد سزاگر به کیفر در نظریه ی لیبرالیسم

Authors

علی حسین نجفی ابرندآبادی

دانشگاه شهید بهشتی هادی رستمی

دانش آموخته ی دکتری حقوق کیفری و جرم شناسی.

abstract

لیبرالیسم پدیداری مدرن متعلق به جهان غرب است که ریشه در آموزه های فیلسوفان عصر روشن گری دارد. این نظریه با وجود تحولات فکری و فلسفی اش در گذر زمان حامل و حاوی ارزش های مشخصی است که آن را ار سایر مکتب های اخلاقی و سیاسی متمایز می کند؛ ارزش های ی که ساحت های گوناگونی را تحت تاثیر قرار داده که یکی از آنها ساحت حقوق کیفری است. گرانیگاه این تفکر، دفاع از نوعی کیفر و کیفر گذاری است که با تکیه بر آرمان هایی چون آزادی، مدارا و خودمختاری مشروعیت می یابد. در همین راستا ، فیلسوفان لیبرال تکاپوی فراوانی پیرامون توجیه کیفر داشته اند که یکی از این توجیهات در ساخه س سزاگرایی قرار می گیرد. در بادی امر، این گونه تصور می شود که بین لیبرالیسم و سزاگریی تنش عمیقی وجود دارد، زیرا در برداشت متداول از لیبرالیسم، هدف اصلی دولت باید حفظ منافع مردم باشد، اما در سزاگرایی تقریبا اعتقاد بر این است که هدف اصلی مجازات های قانونی چیزی غیر از حمایت از حقوق و منافع مردم می باشد. این مقاله بر آن است که ضمن تحلیل مبانی فلسفی سزاگرایی در سنت لیبرالیسم و برجسته سازی ناسازگاری میان لیبرالیسم و سزاگرایی و تشخیص بارزترین و مشکل سازترین اختلاف میان آن ها، روش تازه ای برای رفع ناسازگاری و اصلاح ذات البین ارائه کند. این روش نشان می دهد که سزاگرایی نه تنها به لحاظ منطقی با لیبرالیسم همدلی دارد. بلکه تا حدود بسیار زیادی در خدمت اهداف و ارزش های بنیادین آن است.

Upgrade to premium to download articles

Sign up to access the full text

Already have an account?login

similar resources

رویکرد انتقادی مکینتایر به مبانی لیبرالیسم

پژوهش حاضر از نظر روش شناختی مبتنی بر این اصل است که تمامی نظریه های سیاسی اجتماعی بر مبنای تلقی خاصی از ماهیت بشر استوار شده است. بر این مبنا در این پژوهش خواهیم کوشید که از خلال آثار مکینتایر تصویر «انسان لیبرال» را که مبنای نظریه های سیاسی اجتماعی لیبرال است انتزاع کنیم. از سده هفدهم میلادی تدریجاً تلقی جدیدی از عقل، محوریت یافت که بر اساس آن انسان می تواند بدون وساطت هیچ گونه نظریه ای با عال...

full text

رویکرد انتقادی مکینتایر به مبانی لیبرالیسم

پژوهش حاضر از نظر روش شناختی مبتنی بر این اصل است که تمامی نظریه های سیاسی اجتماعی بر مبنای تلقی خاصی از ماهیت بشر استوار شده است. بر این مبنا در این پژوهش خواهیم کوشید که از خلال آثار مکینتایر تصویر «انسان لیبرال» را که مبنای نظریه های سیاسی اجتماعی لیبرال است انتزاع کنیم. از سده هفدهم میلادی تدریجاً تلقی جدیدی از عقل، محوریت یافت که بر اساس آن انسان می تواند بدون وساطت هیچ گونه نظریه ای با عا...

full text

مطالعه تطبیقی نظریه «آخرالزمان» شیعه با نظریه «پایان تاریخ» لیبرالیسم

با طرح نظریة «پایان تاریخِ» فرانسیس فوکویاما، متفکر ژاپنی‌الاصل آمریکایی، بار دیگر مباحث مربوط به فلسفة سیاسی تاریخ زنده شد؛ وی مدعی گردید لیبرال‌دموکراسی مکتب و نظام سیاسی پایان تاریخ است. فوکویاما، بر بنیاد نظریة هگل و با توجه به تفسیر الکساندر کوژو، لیبرال‌دموکراسی را نقطة پایان تکامل ایدئولوژیک بشر، آخرین شکل حکومت بشری و پایان تاریخ معرفی کرد. از سوی دیگر، شیعة اثنی‌عشری نیز نظریة خاص خود ر...

full text

جان رالز: گذار از نظریه ای در باب عدالت به لیبرالیسم سیاسی

گذار در نظریۀ سیاسی جان رالز به مواضعی اشاره دارد که او پس از انتشار اثر نخست خود، «نظریه‌ای در باب عدالت»، اتخاذ کرد. این گذار ناشی از نارضایتی‌ها و ناسازگاری‌های درونی بود که او درصدد اصلاح آنها برآمد. تغییراتی که او در نظریۀ خود اعمال کرد، در «لیبرالیسم سیاسی» به اوجو تکامل نهایی خود رسید. فهم این گذار با رجوع به مسئلۀ پایداری ممکن خواهد بود. از نظر رالز، پایداری برای همکاری‌های اجتماعی و تح...

full text

بازتاب اشعار سنّتی و معاصر فارسی در شعر شفیعی کدکنی ( با رویکرد به نظریه ی بینامتنیت)

بررسی تاثیر پذیری از شعر شاعران، از جذّاب ترین مقوله های نقد ادبی است. شعر شفیعی کدکنی از رهگذر تاثیر پذیری از اشعار سنّتی و معاصر فارسی و با توجه به رویکرد بینامتنیت قابل مطالعه است. بینامتنیت به رابطه­­­ی میان متن های ادبی اطلاق می شود. این اصطلاح نخستین بار توسط ژولیا کریستوا در اواخر دهه­ی شصت میلادی پس از بررسی آرای باختین مطرح شد. شعرِ«م. سرشک» به دلیل سرشار بودن از پشتوانه­ی فرهنگی و توجه ب...

full text

نظریه عداالت رالز تلاشی نافرجام در احیای لیبرالیسم

از مشکلات نظری و عملی نظریه دموکراسی لیبرال وجود آراء و توقعات مختلف و متضاد در این جوامع میباشد. جوامع غربی در سه قرن گذشته با ترجیح نظر اکثریت بر اقلیت مشکل مزبور را چاره کرده اند لکن به جهت قربانی شدن منافع اقلیت این روش همواره مورد انتقاد بوده است تا جائیکه ژان ژاک روسو آنرا دیکتاتوری نرم نام نهاده است. جان رالز برای احیاء و نجات لیبرالیسم از این انتقادها نظریه عدالت خود را مطرح می ن...

full text

My Resources

Save resource for easier access later


Journal title:
تحقیقات حقوقی

جلد ۲۰۱۲، شماره ۱۰، صفحات ۰-۰

Hosted on Doprax cloud platform doprax.com

copyright © 2015-2023